loading...
عشق خاموش
radin بازدید : 11 یکشنبه 12 آبان 1392 نظرات (1)
یه روز بهم گفتــــ :
 
«مےخوام باهات دوست باشم؛ آخه مے‌دونے؟
 
 من اينجا خيلے تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتمــــ :

«آره مے‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلے تنهام».

يه روز ديگه بهم گفتــــ :

«مے‌خوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه مے‌دونے؟

 

من اينجا خيلے تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتمــــ :

 «آره مے‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلے تنهام».

 يه روز ديگه گفتــــ : «مے‌خوام برم يه جاے دور، جايے كه هيچ مزاحمے

نباشه.

بعد كه همه چيز روبه راه شد تو هم بيا. آخه مے‌دونے؟

 

من اينجا خيلے تنهام».

 

بهش لبخند زدم و گفتمـــــ :

 

«آره مے‌دونم. فكر خوبيه. من هم خيلے تنهام».

 

يه روز تو نامه‌ اش نوشتــــ :

 

 «من اينجا يه دوست پيدا كردم. آخه مےدونے؟

 

من اينجا خيلے تنهام».

 

براش يه لبخند كشيدم و زيرش نوشتمــــ :

 

«آره مے‌دونم. فكر خوبيه.من هم خيلے تنهام».

 

 يه روز يه نامه نوشتــــ :

 

«من قراره اينجا با اين دوستم تا ابد زندگے كنم.

 

آخه مے‌دونے؟ من اينجاخيلے تنهام».
 

 

براش يه لبخند كشيدم و زيرش نوشتمــــ :

 

 «آره مے‌دونم. فكر خوبيه. من هم خيلے تنهام».


حالا ديگه اون تنها نيست

 

و من از اين بابت خيلی خوشحالم ولی 

 

چيزی که ناراحتم   مے‌ کنه اينه که

نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهامــــ ...

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط فرناز در تاریخ 1392/08/12 و 23:32 دقیقه ارسال شده است

قول داد تا آخر دنیا بماند،
سر قولش هم ماند،
همان روزی که رفت برای من آخر دنیا بود


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 608